سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که را نهال خوى و خلق به بار بود ، شاخ و بر او بسیار بود . [نهج البلاغه]
پیام شیعه
 
 
پنج صفت نیکو برای مومن
 
حدیثعَنْ اَنَسِ بْنِ مالِک، قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(ص) فى بَعْضِ خُطَبِه وَمَواعِظِه:... رَحِمَ اللهُ امْرَاءً قَدَّمَ خَیْراً، وَ اَنْفَقَ قَصْداً، وَ قالَ صِدْقاً، وَ مَلَکَ دَواعِىَ شَهْوَتِه وَ لَمْ تَمْلِکْهُ، وَ عَصى اَمْرَ نَفْسِه فَلَمْ تَمْلِکْهُ.(1) 
 



ترجمه:از انس بن مالک روایت شده که گفت: از حضرت رسول خدا(ص) در بعضى از سخنرانى ها و پندهایش شنیدم که فرمود: خدا بیامرزد و رحمت کند کسى را که خیرى پیش بفرستد و از روى میانه روى، انفاق کند. راست بگوید و مالک انگیزه هاى شهوانى، نه اسیر آنها، باشد. از فرمان نفس سر باز زند تا نفس بر او حاکم نشود. شرح:پیامبر اکرم(ص) در این جا، بر کسى که داراى پنج صفت باشد رحمت مى فرستد:1- «قَدَّمَ خَیْراً; خیرى را پیش بفرستد.» در انتظار این نیست که دیگران براى او بفرستند، بلکه خود پیشاپیش براى خودش ذخیره مى کند و خانه آخرتش را آباد مى گرداند.2- «أَنْفَقَ قَصْداً; از روى میانه روى - نه از روى افراط و تفریط - انفاق کند.» در انفاق رعایت حدّ وسط مى کند; نه آن چنان مى بخشد که خودش را بیچاره و وامانده کند و نه آن چنان خسیس است که خیر او به دیگران نرسد.«وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً اِلى عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(2) هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرارگیرى و از کار فرومانى.در جاى دیگر مى فرماید: «وَالَّذینَ اِذا اَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»(3)انفاق کنند، نه اسراف مى نمایند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو، حد اعتدالى دارند.3- «وَ قالَ صِدْقاً; راست مى گوید.» زبانش به کذب و دروغ آلوده نمى شود.تمام این صفات یاد شده، پسندیده است، امّا تأکید ما بیشتر روى صفت چهارم و پنجم است.4 و 5- «وَ مَلِکَ دَواعِىَ شَهْوَتِه وَ لَمْ تَمْلِکُهُ، وَ عَصى اَمْرَ نَفْسِه فَلَمْ تَمْلِکْهُ; انگیزه هاى شهوانى خود را مالک است و آنها حاکم بر او نیستند و از فرمان نفسش پیروى نمى کند پس نفس حاکم بر او نیست.» مهم این است که انسان نفس خویش را اسیر کند و بر آن لجام و افسار بزند، نه این که اسیر نفس خویش باشد و تمام ارزش انسان در این است که امیرنفس باشد نه اسیر نفس; مثلا، آیا وقتى عصبانى مى شود زبانش در اختیار اوست یا نه؟ یا وقتى آتش حسد در درونش زبانه کشید مى تواند با نیروى ایمان آن را خاموش گرداند؟ خلاصه انسان بر سر یک دوراهى است که یک راه به سوى خدا و بهشت مى رود و راه دیگر - که تنها منحصر به یک راه نیست بلکه راه هاى بى انتها دارد - به جهنّم رهسپار مى شود. البته گفتن این مطلب آسان ولى عمل به آنها مشکل است. گاهى درباره ارباب سیر و سلوک تعبیر مى کنند که «مرد بسیار کارکرده اى است» یعنى، آن قدر با نفس خویش کشتى گرفت و زمین خورد و بلند شد تا سرانجام بر آن مسلّط گشت و مهارش کرد.تسلّط بر نفس، ریاضت مى خواهد، آشنایى با مفاهیم قرآن و روایات اهل بیت را مى طلبد. باید شخص هر روز، قرآن و تفسیر و روایات را بخواند و واقعاً در مغز خودش تحلیل کند و از آنها نیرو بگیرد. بعضى هستند مى گویند: مى دانیم که این عمل بد است، ولى نمى دانیم که چرا وقتى به آن مى رسیم کنترل خود را از دست مى دهیم! معناى مملوک بودن همین است یعنى مى داند امّا نمى تواند، چون مالک خویشتن نیست; مانند راننده اى که در سرازیرى مى افتد، ماشین سرعت مى گیرد، مى گوید: ماشین از اختیارم خارج شده و با کوه برخورد مى کند یا به درّه مى افتد و نابود مى شود، یا مثل شخصى که در سراشیبى کوه ناگهان بى اختیار سرعت مى گیرد، اگر چیزى جلوى او را نگیرد با سرعت زیاد مى آید تا مانعى او را نگهدارد، ولى اگر به دامنه برسد، از سرعتش کاسته مى شود و آرام مى گیرد. نفس نیز چنین است، چقدر دردناک است که انسان بداند ولى نتواند! زیرا زمانى که نمى داند و گناهى مى کند، شاید مسؤولیّت چندانى نداشته باشد.اینها همه هشدار است که مواظب اعمالمان باشیم و کارهاى نیک براى خودمان بفرستیم، امّا اگر عمل زشتى را مرتکب شدیم و موفّق به توبه نگشتیم و از این دنیا رفتیم، عذاب آن را نیز باید تحمّل کنیم. براى این که قلم تکالیف بعد از مردن خشک مى شود و فرد نمى تواند توبه کند و قدم خیرى بردارد.
 1. بحار، ج 74، ص 179.2. آیه 29، سوره اسراء.3. آیه 67، سوره فرقان.


::: پنج شنبه 88/11/29::: ساعت 12:41 صبح


لیست کل یادداشت های این وبلاگ